پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2017

بدرود فرزند دلاور حزب ایران: یادی از مهندس حمید ذوالنور

تصویر
بدرود فرزند دلاور حزب ایران: یادی از مهندس حمید ذوالنور حمید اکبری برای همسرش ژنین و دخترش، آناهیتا  در اوایل نوامبر برای احوالپرسی به آقای ذوالنور زنگ زدم. نگرانش بودم. می دانستم که دیربازی است از بیماری سرطان رنجور است. گوشی را برداشت. به نسبت مرتبه پیش، صدایش بهتر می نمود. از این بابت امیدوار شدم. او مثل همیشه مهربان و دوستانه بود. با هم در باره اوضاع ایران گفتگو کردیم. او همچنان نسبت به آینده ایران و استقرار دموکراسی در ایران امیدوار بود. قرار شد که دوباره به زودی با هم تلفنی حرف بزنیم و چه بسا که من برای دیدارش در زمستان به پاریس بروم. او اظهار خوشوقتی کرد و چون همیشه مرا با صمیمیت به منزلش دعوت کرد. دریغ و افسوس که در اول دسامبر با  شنیدن خبر درگذشتش پی بردم که دیگر او را نخواهم دید.   در سالهای شصت خورشیدی با نام آقای حمید ذوالنور به عنوان یک مبارز ملی آشنا شدم. بزودی پی بردم که او از زبدگان نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری دکتر شاپور بختیار است. سپس از راه گفتگو با استاد زنده یادم، امیر هوشنگ کشاورز صدر، از دوستی دیرینه و پایدار میان آنها آگاه شدم. نخستین

عشق بازی با جهان و قدرشناسی از همه لحظه های زندگی

تصویر
عشق بازی با جهان و قدرشناسی از همه لحظه های زندگی برگردان نوشته هایی از اُولیور ساکس* با یاد علی اکبر خونانی، مردی که قدر همه لحظه های زندگی را می شناخت یادداشت: بیش از یک سال پیش، کتاب کوتاه ((قدرشناسی)) دکتراُولیور ساکس، پزشک متخصص اعصاب و نویسنده شهیر انگلیسی - آمریکایی را خواندم. این کتاب چندی پس از درگذشت او در ماه اوت 2015 به چاپ رسیده بود. از همان هنگام مایل بودم که بخش هایی از آن را به فارسی برگردانم. چند روز پیش در میان اندوهم برای درگذشت آقای علی اکبر خونانی، پدر همسرم، بنابر ویژگی بارز آقای خونانی در قدرشناسی از هر لحظه ی زندگی، دوباره به یاد کتاب ساکس افتادم. اینک این برگردان را تقدیم به خاطره ماندگار و نازنین آقای خونانی می نمایم که سرشار از قدرشناسی از هرلحظه زندگی در کنار همسر و فرزندان دلبندش بود. یاد و سرمشق اش در زمینه ((قدر شناسی)) برقرار و گرامی باد. (برگردان های زیر از نوشته های اُولیور ساکس در کتاب ((قدر شناسی)) – بویژه صفحات شش تا ده و نوزده تا بیست است. این کتاب بوسیله انتشارات آلفرد ناپف آمریکا و آلفرد ناپف کانادا در سال 2015 چاپ شده است. به

((دو نامه از قاضی داگلاس به دکتر مصدق و کورش شهباز))

تصویر
((دو نامه از قاضی داگلاس به دکتر مصدق و کورش شهباز)) برگردان از حمید اکبری (تقدیم به دانشجوی کرد، ابراهیم لطف اللهی، که در دی ماه سال 1386 در زندان جمهوری اسلامی جانباخت)   ویلیام داگلاس، قاضی مشهور دیوان عالی آمریکا، از دوستداران پابرجای مردم ایران بود و از حقوق آنها آشکارا دفاع می کرد. او معتقد بود که ((ایرانیان از نظر روحیه پیوند خویشاوندی نزدیک با آمریکایی ها دارند)). او دارای دوستان ایرانی زیادی بود و نسبت به نخست وزیر ایران، دکتر مصدق، احترام و دوستی داشت.  در پاییز سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) در خلال سفر دکتر مصدق  به آمریکا بدفعات با وی دیدار کرد و از جمله در روز ۵ نوامبر میزبان شخصی دکتر مصدق در بازدید او از محل دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بود.  پس از سرنگونی مصدق، قاضی داگلاس اظهار داشت: ((وقتی که مصدق و ایرانیان دست به اصلاحات پایه ای زدند، ما احساس خطر کردیم و با انگلیسی ها همدست شدیم و مصدق را نابود کردیم. ما موفق شدیم ولی از آنروز نام آمریکا در خاورمیانه افتخار آمیز نبوده است)). قاضی داگلاس در سال ۱۹۸۰ در سن ۸۲ سالگی در گذشت. برگردان های زیر از انگلیسی از کتا

ارزش های ماندگار تجربه نخست وزیری دکتر شاپور بختیار؛ جرأت و اندیشه

تصویر
متن سخنرانی حمید اکبری به مناسبت بیست و پنجمین سالروز قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه به وسیله جمهوری اسلامی  با سپاس از نشریه وزین ((شهروند)) کانادا برای درج نخستین این متن شش آگوست ۲۰۱۶، گورستان مونپارناس، پاریس تقدیم به آقای محمد مشیری یزدی* بنام خداوند جان و خرد/ کزین برتر از اندیشه بر نگذرد بیست و پنج سال است که نهضت مقاومت ملی ایران، در روز شش آگوست این مراسم را برگزار می کند تا یاد مردی را گرامی بدارد که قتلش بزرگترین ترور سیاسی تاریخ سی و هفت ساله جمهوری اسلامی ایران است. این قتل به دستور علی خامنه ای و اکبر هاشمی رفسنجانی و مدیریت علی فلاحیان و علی اکبر ولایتی و سایر کارگزاران و گماشتگان جمهوری اسلامی انجام گرفت و همه آنها بایستی برای ارتکاب این قتل و سایر جنایات علیه بشریت، از جمله کشتار تابستان سال ۶۷، بوسیله یک دادگاه ملی یا بین المللی هر چه زودتر محاکمه و مجازات بشوند. جنبه با اهمیت این گردهمایی سالانه نه تنها گرامیداشت یاد دکتر شاپور بختیار و منشی وفادارش، سروش کتیبه، می باشد، بلکه برای مرور، استمرار و بزرگداشت ارزش هایی است که تجربه نخست وزیری دک

((تشت خون)) و ((غربال مرگ)) عطار و بهم پیوستگی ابدی مردگان، زندگان و آیندگان

تصویر
   تشت خون)) و ((غربال مرگ)) عطار و بهم پیوستگی ابدی مردگان، زندگان و آیندگان)) به مناسبت مرگ دلخراش شایان مرتضوی برای دکتر دلارام فاطمی و دکتر شروین مرتضوی در پنجم ژانویه 2017، دکتر سعید فاطمی، مردی از تبار بزرگان ایران زمین و آخرین بازمانده از یاران برجسته دکتر محمد مصدق در گذشت. در مراسم سوگواری و خاکسپاری در آتلانتا، یکی از کسانی که در ردیف نخست مشایعت کنندگان تابوت زنده یاد فاطمی حرکت می کرد، نوه هیجده ساله اش، شایان مرتضوی بود. در آن فضای اندوهبار، به ذهن هیچکدام ما حاضران در آن مراسم کوچکترین تبادری نمی کرد که سه ماه پس از آن، در همان گورستان، مشایعت کننده پیکر بی جان خود شایان مرتضوی باشیم تا در کنار پدر بزرگش به خاک سپرده شود! با آنکه مرگ، همسایه و جانشین زندگی است و پذیرش آن امری است عقلانی، ولی مرگ فرزند، آنهم در عنفوان جوانی، برای بازماندگان، به ویژه مادر و پدر و اقوام نزدیکش، دهشتناک و جانفرساست. بی شک گذر زمان، هر دردی را – دست کم - اندکی التیام می بخشد. اما غصه ی غم از دست دادن فرزند، نا زدودنی و فرساینده جسم و جان است. همگان حاضر در مراسم دیدند که