برای تو بانوی دموکراسی ایران


برای تو بانوی دموکراسی ایران

برگردان شعرهایی از والت ویتمن با امید استقرار دموکراسی در ایران
یادداشت و برگردان از حمید اکبری







یادداشت:

برگردان شعرهای زیر را به استادم، آقای دکتر هوشنگ کشاورز صدر، که مرد اندیشمند و خستگی ناپذیر راه دموکراسی برای ایران است تقدیم می نمایم. دکترکشاورز صدر چهره ی شناخته شده و متواضعی است که از نوجوانی با پیمودن راه مصدق درنیل به هدف استقرار آزادی و دموکراسی در ایرانی که بیش از جانش دوست می دارد همواره اندیشیده و کوشیده است. او درکنار دانش وسیع اش در زمینه های گوناگون، بی شک از برجسته ترین دانشمندان جامعه روستایی ایران است وانقلاب مشروطه را نیزبه دقت می شناسد.



اندیشه وری از ویژگی های ممتاز دکتر کشاورز صدر است. سخنی را نسنجیده نمی گوید و موارد و مشکل های جامعه ایران را با تاملی ژرف مورد شناسایی و بحث قرار می دهد. تمثیل کلامش در میان همه ی ایرانیان سرشناسی که دیده ام بی مانند است و بر جان و خرد شنونده می نشیند. در قضاوت در باره ی شخصیت های تاریخی و سیاسی هرگز جنبه ی اعتدال را کنار نمی گذارد و مانند استادش، غلامحسین صدیقی، شرط انصاف را پیشه ی خود کرده است. در رفتار و اخلاق، دموکرات منش و بزرگوار است و در دوستی اش بی همتا. در مورد وی می بایست بیش از این گفت و نوشت. در اینجا با ارج گزاری بر راهنمایی ها و بزرگواری هایش نسبت به شاگردان و یارانش، این امر را به آینده می سپارم.



والت ویتمن*:

((والت ویتمن (1892-1819) شاعری است با صدایی اصیل برای دموکراسی در آمریکا. در پی سپری کردن دوران کودکی در بروکلین، او سالهای بسیاررا درمانهاتان و واشنگتن گذراند. در همان سالها بود که ویتمن از نزدیک شاهد بازگشت سربازان از جبهه های جنگ داخلی آمریکا بود و در بیمارستان ها از زخمی ها مراقبت می کرد. انسانیت فراگیر ویتمن وعشق به زندگی شهری (به ویژه مانهاتان)، همدرد بودن با همه گونه مردمان و درک دوراندیشانه و به نوعی پیشگویانه اش از واقعیت ((رویای آمریکایی))، از او شاعری ساخته است که مانند دوره ی جنگ داخلی، همچنان با روزگار امروز نیز مربوط است.))



*این نوشته ی کوتاه در باره ی والت ویتمن و نیز برگردان های زیر از کتاب ((من ترنم های آمریکا را می شنوم: شعرهای والت ویتمن برای دموکراسی، مانهاتان و آینده، چاپ نشرهنرشاعری انویل - نیویورک)) برگرفته شده است.



((برای تو [بانوی] دموکراسی [ایران]))


به این سو بیا، برایت قاره را گسست ناپذیر می سازم،

برایت پرشکوه ترین نژادی که تا کنون خورشید برآن تابیده است را خواهم ساخت،

برایت سرزمین هایی با جاذبه ایزدی می سازم،

تنیده با عشق یاران،

تنیده با عشق یاران به بلندای عمرشان.

برایت همراهانی تنومند به سان درختان روییده بر کنار همه رودخانه های آمریکا [و ایران] و نیز در کرانه های دریاچه های پنجگانه [و دریای خزر و خلیج فارس] و در همه ی چمن زارها خواهم کاشت،

برایت شهرهایی جدایی ناپذیربا دستانی بر گردن یکدیگر خواهم ساخت،

بوسیله عشق یاران،

با عشق مردانه یاران.

همه اینها برای توست از جانب من، ای دموکراسی، برای خدمت به تو بانوی من!

برای تو، برای توست که این آوازها را چهچه می زنم.



((به کشورها))

به همه ی کشورها و یا هر یکی از آنها و یا هر شهری در آنها،

اطاعت کم بدار و مقاومت فزونی دار،

یکبار اطاعت بی چون و چرا، و همانا برده ی کامل شدن،

یکباره برده ی کامل شدن، و همانا که هیچ کشور، ملت و شهری در این جهان

دیگر رهایی نیابد.



((رویایی اندر رویا داشتن))

من در رویایی اندر رویا، شهری شکست ناپذیر در مقابل هجوم همه زمین دیدم،

در رویایم شهرنوینی بود مالامال از دوستان،

و در آن هیچ کیفیتی والاتر از قوت عشق نبود،

عشقی که هدایتگر همه چیز و همه کس بود،

عشقی که در هر ساعت در کردار مردمان آن شهر هویدا بود،

و در همه ی گفتار و نگاهشان.



((پیروزمندان راستین))

کشاورزان، مسافران و کارگران کهنسال (با همه ی زمینگیری و خمیدگی)،

ملوانان کهنسال بازگشته از بسیار سفرهای مخاطره آمیزدریایی و طوفان و کشتی های در هم شکسته،

سربازان بازگشته از میدان های جنگ، توام با شکست ها و مملو از زخم ها و خراش ها،

همان بس که اینان نجات یافتگانند – بی تزلزل ماندگان زندگانی دراز!

و بر فراز تقلاها، آزمایش ها و مبارزاتشان است که پدیدار شده اند – که همین به تنهایی،

آنها را پیروزمندانی راستین می سازد.



((من برای مدتی دراز جستجو می کردم))

من مدتی دراز برای یافتن ((مقصود ها)) جستجو می کردم،

برای یافتن سرنخی که گره معمای تاریخ گذشته را برای خودم بازگشایی کنم و نیز برای این نغمه ها – و اکنون آنرا یافته ام،

آنرا دربرگ های قصه های کتابخانه نیافته ام، (قصه هایی که من نه قبول و نه رد می کنم،)

و آنرا بیش از اسطوره ها در همه جای دیگرمی یابی،

آنرا در حال حاضر می یابی، بر روی زمین در همین امروز،

آنرا در دموکراسی می یابی - (هدف و منظورهمه ی گذشته،)

در زندگانی یک مرد و یا یک زن در همین امروز است – آدم معمولی امروز،

در زبان ها، آداب و رسوم اجتماعی، ادبیات و هنر است،

در نمایشگاه گسترده ای از ساخته های دست بشر است: کشتی ها، ماشین ها، سیاست، آیین، پیشرفت های مدرن و مبادله میان

ملت ها،

همه برای روزگار مدرن، برای مردمان معمولی امروز.



پست‌های معروف از این وبلاگ

باز مصلوبی مصدق در هفتاد سالگی

یاد آر ز شمع مرده یاد آر: گشایش بنیاد آموزشی دهخدا

شاپور بختیار فریاد گر وجدان های بیدار تنها