نخست وزیری دکتر شاپور بختیار: نقطه ی عطف آینده دموکراسی در ایران


به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد پایان دولت دموکراتیک دکتر شاپور بختیار

حمید اکبری

 .یادداشت: این مقاله برای سایت نهضت مقاومت ملی ایران نوشته شد

نخست وزیری و دولت دکتر شاپور بختیار نقطه ی عطف تکاپوی انقلابی سالهای 1356 تا 1357 کشور ایران است. در واقع از 28 مرداد 1332 تا امروز، یعنی در درازای 70 سال، هیچ  دولت و رهبر سیاسی پیش از نخست وزیری بختیار و پس از آن دارای ویژگی های دموکراتیک مورد نیاز یک جامعه ایرانی مدرن، مبتنی بر تاریخ سیاسی ایران و سازگار با جهان نبوده است. دموکراسی خواهان ایران با بررسی و عطف به تجربه نخست وزیری بختیار است که برخوردار از پایه و ژرفای لازم برای رسیدن به یک حکومت دموکراتیک در ایران می شوند. این انگاره و سخنی است که در این جستار با دموکراسی خواهان ایران در میان گذارده   می شود.

پایگاه تاریخی و سیاسی دولت بختیار

نزدیک صد و سی سال پیش، مادران و پدران ما برای برپایی یک حکومت مشروطه بپا خواستند و در مرداد ماه سال 1285 به پیروزی رسیدند. انقلاب مشروطیت دستآورد تکاپوی گسترده و ژرف روشنگران و کوششگرانی بود که در رویارویی با ستمگری و فساد شاهان مستبد قاجار، دخالت و دست اندازی آشکار و پنهان انگلستان و روسیه، و روزگار فلاکت بار اجتماعی و رفاهی ملت ایران به چاره اندیشی پرداختند. آنها با تولید اندیشه، تبادل نظر و کنشگری در جهت بهروزی جامعه و با پیوند زدن میان ایران و جهان مدرن آنروزگار، مشروطیت را چاره کردند. در اساس، انقلاب مشروطه ضد استبدادی و ضد استعماری بود. انقلابی بود که با تدوین قانون اساسی و سروری بخشیدن به حقوق ملت، یک نقطه عطف بی همتا و نازدودنی در تاریخ دموکراسی خواهی ایران آفرید. نقطه عطفی که چهره ایران باستانی را به عنوان نخستین کشور دارای مجلس و قانون اساسی در خاک اصلی آسیا در جهان درخشان کرد. دکتر بختیار نخست وزیری و دولت خویش را برخاسته از این پایگاه تاریخی و سیاسی می دانست و عطف به آنرا ضرورت دستیابی به دموکراسی و استقرار حکومت دموکراتیک در ایران تلقی می کرد.

مشروطیت پس از پیروزی چشمگیر نخستین، با هجوم نهاد قدرتمند سلطنت استبدادی در همکاری تنگاتنگ با نهاد واپسگرای قدرتمند شیعیگری آخوندی دچار دست اندازها، دشواری ها و افت و خیزهای سهمگین از جمله استبدادهای معروف به صغیر محمد علی شاهی و کبیر رضا شاهی شد. نفوذ ویرانگر خارجی بویژه انگلستان و روسیه همچنان به گونه آشکار و نا آشکار ادامه داشت. در سال 1320، با تسخیر ایران و خلع رضا شاه از مقام سلطنت به وسیله متفقین، سپهر باز سیاسی در ایران فزونی یافت. در این زمانه بود که در امتداد حرکت ضد استعماری و دموکراسی خواهی مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق نمایان شد. با تشکیل جبهه ملی ایران به عنوان نخستین و قوی ترین سازمان دموکراتیک تاریخ ایران و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در اسفند ماه 1329 و با پشتیبانی گسترده ملت ایران، زمینه برای نخست وزیری دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ماه 1330 فراهم شد.

مصدق که در دوران طلایی صدر مشروطیت حاضر و تلاشگر بود، دولت خویش را برخاسته از همان پایگاه تاریخی مشروطیت می دانست و با عطف به آن، تجربه حکومت مردم بوسیله مردم برای مردم را به اوج رساند. در واقع دولت مصدق نخستین دولتی است که دو خواسته اساسی انقلاب مشروطیت را باهم به اجرا گذارد: آزادی دموکراتیک و استقلال. کودتای بیست و هشت مرداد 1332 با برنامه ریزی و کارگزاری سرویس های جاسوسی انگلستان و آمریکا در همکاری با شخص محمد رضا شاه و دربار و آخوندهای شیعه، حکومت دکتر مصدق را سرنگون کرد. پس از سرنگونی مصدق و بویژه با آغاز دوره سیزده ساله نخست وزیری امیر عباس هویدا در سال 1343، محمد رضا شاه به یک پادشاه مستبد خودکامه و در اذهان همگانی دست نشانده خارجی مبدل شد. پس از مصدق، در چهارچوب قانون اساسی مشروطیت، با همه سرکوبی و تنگناهایی که شاه ایجاد کرده بود، جبهه ملی ایران همچنان بدیل قانونی و دموکراتیک مخالفین حکومت شاه به شمار می آمد. بختیار از رهبران جبهه ملی ایران در این دوره بود.  

بختیار تا آخر زندگی از پیروان مصدق بود و در دولت دوم مصدق به عنوان معاون وزرات کار خدمت می کرد. او نخست وزیری ودولت خود را پی گیر اهداف ملی دکتر مصدق می دانست. بختیار در مقام یکی از سه رهبر برجسته جبهه ملی ایران در چهارچوب قانون اساسی مشروطه و در مقام یک مخالف قانونی حکومت استبدادی محمد رضا شاه، نخست وزیری را به شرط اظهار تمایل و رای اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی پذیرفت. دولت او در واقع دومین دولت تشکیل شده با اهداف جبهه ملی ایران است. او در همان بدو نخست وزیری از مصدق به عنوان رهبر بزرگ ملت ایران یاد کرد و کودتای بیست و هشت مرداد را ننگین خواند.

دولت بختیار گزینه ی دموکراتیک مخالفان شاه و خمینی بود

این درست و غیر قابل انکار است که ایران در سالهای 1356 تا 22 بهمن 1357 در یک تکاپوی انقلابی شگرف بسر می برد. ولی بنابر شواهد تاریخی، سقوط نظام پادشاهی مشروطه تنها با تسلیم ارتش ایران به خمینی در روز 22 بهمن 1357 قطعی شد. در پاییز   1357 که شاه برای نخستین بار وارد گفتگوی جدی با یاران مصدق برای تشکیل دولت مخالفان قانونی شد، هنوز این امکان وجود داشت که یک دولت مشروطه با در دست گرفتن سکان کشور، شرایط گذار دموکراتیک در ایران را فراهم کند.  

نخستین گفتگوی شاه با دکتر غلامحسین صدیقی، شخصیت برجسته ملی و معاون دولت آخر مصدق که در پاییز 1357عضو جبهه ملی ایران نبود، صورت گرفت. مذاکرت شاه با دکتر صدیقی به دلیل شرط صدیقی برای ماندن شاه در ایران توام با شتاب شاه برای رفتن از ایران و کارشکنی های دکتر کریم سنجابی و برخی از اعضای جبهه ملی، بی نتیجه ماند. سپس شاه با دکتر سنجابی و دکتر بختیار، دو رهبر جبهه ملی ایران، گفتگو کرد. دکتر سنجانی عملا امکان نخست وزیری خود را با امضای یکجانبه اعلامیه سه ماده ای در پاریس به تاریخ 4 آبان ماه 1357 و تسلیم جبهه ملی ایران به آیت الله خمینی، سلب کرده بود. سرانجام شاه بیمار و گریز پا در آخرین روزهای پیش از رفتنش به نخست وزیری بختیار تن داد. بدین ترتیب با نخست وزیری دکتر بختیار، پس از بیست و پنج سال حکومت استبدادی سلطنت مطلقه، دولت مخالفان قانونی شاه برای احیای دوباره مشروطیت یعنی حکومت دموکراتیک مردم برای مردم روی کار آمد.

دولت بختیار بهیچ روی از نظر پیشینه و برنامه اش، شباهتی با دولت های دوره انقلاب ایران نداشت. در شهریور 1357، نخست وزیری جعفر شریف امامی که مشهور به سرسپردگی به شاه بود و بیست و پنج سال در قبال سیاست های استبدادی سکوت کرده بود، با گفتن اینکه من شریف امامی بیست روز پیش نیستم با عنوان دولت آشتی ملی آغاز شد! دولت شریف امامی در واقع دولت آشتی ملی شاه با سرسپردگان خودش و به امید آرام سازی و کمک گرفتن از آخوندهای سردمدار به دلیل سابقه ارتباطات شریف امامی با آنها بود. شاه همچنان قدرت غیر قانونی خودش را داشت و شریف امامی نیز همچنان مانند بیست روز پیش، بله قربان گو بود. ناتوانی دولت و اوج گیری بیشتر بحران به نخست وزیری شریف امامی پایان داد.

در 14 آبان ماه 1357، شاه سخنرانی مشهور «من صدای انقلاب شما را شنیدم» را ادا کرد و سپس با یک ندانم کاری حیرت آور، اعلام تشکیل دولت نظامی با ریاست ارتشبد غلامعلی ازهاری را کرد. ازهاری یک نظامی بی مایه، ناتوان و بله قربان گو بود که  نخست وزیری اش موجب از هم پاشیدن شدن بیش از پیش شیرازه کشور شد.

پس از این همه فرصت سوزی بوسیله شاه، نخست وزیری و دولت بختیار در 16 دی ماه 1357 با گرفتن رای اعتماد از مجلس آغاز شد. شوربختانه در آن بحبوبه ی کور انقلابی، مردم ایران خمینی را در کره ماه جستجو می کردند. در چنین هنگامه ای، دولت بختیار نه تنها می بایستی مخالفت خود با 25 سال استبداد شاه را ثابت می کرد، بل می بایستی به مردم ایران نشان می داد که در مقابل گزینه ی حکومت اسلامی خمینی، این گزینه ی دولت بختیار است که آزادی و بهروزی آنها را در چهارچوب دموکراسی فراهم می کند. برای انجام این مهم بختیار تنها سی و هفت روز فرصت یافت تا مبدل به نقطه ی عطف همچنان باقی تاریخ معاصر ایران بشود.

برنامه و منویات دموکراتیک دولت بختیار برای ایران در تقابل با اسلامگرایی حکومت اسلامی خمینی برای اسلام

در سرآغاز نخست وزیری، بختیار سوسیال دموکراسی را به عنوان چشم انداز دولت خودش معرفی کرد. این چشم انداز در تقابل با چشم انداز «حکومت اسلامی» ولایت فقیه خمینی بود. لازم به تاکید است که برای آیت الله خمینی آنچه اهمیت نداشت، دموکراسی بود. خمینی همواره بر اینکه در"اسلام" همه آزادی ها هست و "اسلام" برای همه چیز چاره دارد تاکید استوار داشت.

 برنامه دولت بختیار با هدف اصلی استقرار آزادی و دموکراسی از طریق احیای مشروطیت و اجرای قانون اساسی، دارای مواردی چون آزادی زندانیان سیاسی و اعاده حیثیت و پرداخت غرامت به آنها، انحلال ساواک، محاکمه متجاوزان به حقوق ملت و "پشتیبانی بدون قید و شرط از اصول منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های مربوط" بود. این برنامه در سازگاری چشمگیری با خواسته های دموکراتیک مردم و احزاب – به جز برچیدن نظام مشروطه - و در تضادی آشکار با برنامه دولت های پیشین بود. در این دوره، همگام با پایان اعتصاب مطبوعات که در پی مذاکرات و توافق با دولت بختیار صورت گرفت، آزادی واقعی بیان و قلم و اجتماعات برقرار شد.

در کنار برنامه رسمی دولت و آغاز به اجرای آن، منویات دولت بختیار بنابر سخنرانی ها و مصاحبه های نخست وزیر به روشنی نمایانگر باورمندی و تعهد نخست وزیری و دولت به دموکراسی، آزادی های اساسی، حقوق بشر جهانی، و جدایی نهاد دین از نهاد حکومت بود. در مقابل گفته های خمینی به روشنی نمایانگر این بود که هدف او و پیروانش استقرار یک حکومت اسلامی بنابر قانون اسلام است. سودمند است که گزیده هایی از گفتارهای این دو را با هم مرور می کنیم:

16 دی ماه 1357:

بختیار در سخنرانی آغازین نخست وزیری (پیروی از اعلامیه جهانی حقوق بشر و برقراری دموکراسی):

«من سوگند یاد می کنم که کلیه آزادیهای فردی و اجتماعی مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در اسرع وقت جامعه عمل بپوشانم... کلیه احزاب سیاسی که غیر قانونی نیستند می توانند شروع به فعالیت نمایند و دسته جات ممنوع نیز می توانند در صورتی که وابستگی به خارج نداشته باشند پس از رسیدگی در زمره سایرین در آیند... دشمنان کشور باید بدانند که من با علم و اطلاع از اوضاع اسف بار مملکت قبول مسئولیت نمودم و با قدرت و ایمان و پشتیبانی همه شما دوستان عزیز امیدوارم به آشفتگی سروسامان داده و کشور را به سوی یک کشور سوسیال دموکرات واقعی سوق دهم.»

14 دی ماه 1357:

پاسخ خمینی به پرسش یک خبرنگار (قانون ما اسلام است):

پرسش: «در خیابان صدای "الله اکبر" و "درود بر خمینی" شنیده می‌شود ولی اینها هنوز هیچ کدام برنامه سیاسی نیست. شما مرتب از "جمهوری اسلامی" صحبت کرده‌اید که مطلبی خیلی کلی است. آیا ممکن است رئوس کلی این نظام و سرنوشت سومین کشور صادرکننده بزرگ نفت را ترسیم کنید؟»

خمینی: «قانون ما اسلام است ومدون است؛ چیزی نیست که ما بخواهیم برایشان تعیین کنیم.»

18 دی ماه 1357:

خمینی در مصاحبه با تلویزیون فرانسه (جمهوری اسلامی محتوایش قانون اسلام است):

پرسش: «شما اراده می‌فرمایید که جمهوری اسلامی برقرار کنید. آیا کافی است این جمهوری برای حکومت؟»

 خمینی: «جمهوری اسلامی مثل سایر جمهوریهاست لکن محتوایش قانون اسلام است. ما دولت تشکیل می‌دهیم و برای همه امور کافی است.»

21 دی ماه 1357:

بختیار در گفتگو با خبرنگاران فرانسوی (دولت بختیار برای دموکراسی ملت گرا):

 «بگمان من دولت حاضر [دولت بختیار] آخرین بخت ایران برای پیشرفت بسوی یک دموکراسی ملت گرا با گرایشهای سوسیالیسی است. البته مقصودم سوسیالیسم به معنای مارکسیسی کلمه نیست.»

خمینی در پاسخ به پرسش خبرنگار آمریکایی (مذهب اسلام بالاترین قدرت ایران است):

پرسش:«آیا قدرت مذهبی قویتر است از قدرت سیاسی و نظامی در ایران؟ آیا آقای سنجابی کاندیدای شما خواهد بود؟»

خمینی: «هیچ قدرتی به اندازه مذهب نخواهد بود. نظامیها و سیاسیها اکثراً تحت نفوذ مذهب هستند. و اما راجع به آقای سنجابی بعد مطالعه می‌شود

25 دی ماه 1357:

بختیار (جدایی دین از دولت):  

«سیاست از برابر یک شخصیت مذهبی کنار نمیرود.»

«رهبر شیعیان ایران برای ایران محترمترین شخصیت هستند اما در هر حال یک شخصیت سیاسی نیستند.»

خمینی در یک سخنرانی برای ایرانیان خارج از کشور (اسرائیلی ها را برای اسلام بکشید):  

«اگر ما بگوییم که جایز نیست بر این مردمی که اعتصاب دیگران را به آن‌ اعتنا نکردند، و گول خوردند از دولت به اینکه نفت را برای داخله می‌خواهیم، اگر اینها فهمیدند که این نفت را برای اسرائیل- دشمن قرآن و اسلام- می‌خواهند حرام است که اینها اعتصاب نکنند. پیش خدا مواخذند، پیش ملت مواخذند اینها. تمامشان باید اعتصاب کنند تا یک قطره نفت بیرون نیاید. ملت ایران حاضر است که سرما بخورد و نفتش را اسرائیل نبرد که دارد اسلام را به هم می‌زند... اسرائیلی اگر آمد در ایران و خواست نفت را [صادر] کند، بر همه مسلمانها واجب است که اینها را بیرون کنند و بکشند همه‌شان را. اینها با اسلام در جنگند، با مسلمین در جنگند، در حال جنگند؛ ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع می‌کنیم. اگر در ایران پایشان را بگذارند، یک اسرائیلی پایش را بگذارد ایران، بر مردم ایران واجب است که اینها را از بین ببرند.»

 

26 دی ماه 1357، روز رفتن شاه از ایران:

بخش های از پیام بختیار (دعوت مردم به آشتی در چهارچوب یک کشور مستقل، دموکرات و آزاد):

«همانطوریکه در برنامه دولت بطور مشروح بیان داشتم، اینجانب در بحرانی ترین دقایق حیات کشور قبول مسئولیت اداره آنرا نمودم و بر عکس دولت های پیشین، محور فعالیت خود را بر اساس حکومتی دمکراتیک که در آن کلیه افراد کشور آزادنه بتوانند ابراز عقیده نموده و در امور مربوط بخود و هم میهن شان [مشارکت کنند] را زنده کردم و در مدت 10 روز زمامداری با وجود شرایط بسیار دشوار آنچه را که مترقی ترین احزاب سیاسی میتوانند ارائه دهند، من توانستم به ملت ایران تقدیم نمایم. ملت ایران در یک پرتگاه بود و نبود قرار گرفته و نتیجه 25 سال اختناق و فساد خشم شما هم میهنان عزیر را برانگیخته است. در این ساعات سرنوشت ساز باید با منطق و خونسردی به آینده کشور توجه کنیم و کینه توزی و خود خواهی را کنار بگذاریم. وقت آن است که ملت ایران ثابت کند که استحقاق آزادی و دموکراسی را دارد. وقت آن است که ما بجهانیان بفهمانیم که کشور ما میتواند یک کشور آزاده و مستقل دموکرات باشد. ما نباید به حقوق مردمی که با ما اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه دارند تجاوز نمائیم. ما نباید کاری انجام دهیم که افراد این آب و خاک در مقابل یکدیگر قرار گیرند... بسیار طبیعی بنظر میرسد که تحویل یک جامعه با نظم استبدادی بیک جامعه مترقی و دمکرات بدون برخورد میسر نخواهد بود ولی ما به اندازه کافی قربانی داده ایم. جوانان بیش از حد از خودگذشتگی نموده اند...»

بخش هایی از پیام خمینی در 27 دی ماه به مناسبت رفتن شاه: (دعوت مردم به کینه توزی در چهارچوب حکومت جمهوری اسلام):

« بسم الله الرحمن الرحیم،

خدمت عموم ملت شریف و شجاع ایران- اعْلَی اللهُ کلِمَتَهُمْ وَ وَفَّقَهُمُ اللهُ تعالی

فرار محمد رضا پهلوی را که طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت و دست یافتن به آزادی و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض می‌کنم. شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملتهای مظلوم ثابت کردید که با فداکاری و استقامت می‌توان بر مشکلات هر چه باشد غلبه کرد، و به مقصد- هر چه دشوار باشد- رسید. گر چه این ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جیب انباشته از ذخایر ملت از دست ما گریخت ولی به خواست خداوند متعال بزودی به محاکمه کشیده خواهد شد و انتقام مستضعفین از او گرفته خواهد شد... به تظاهرات و شعارهای پر شور علیه رژیم سلطنتی و دولت غاصب ادامه دهند؛ و اگر منحرفین و مخالفین اسلام بخواهند اخلالی به وجود آورند و نظم را به هم زنند، از آنان جداً جلوگیری کنند. باید ملت بداند که هر انحرافی و هر شعاری که مخالف مسیر ملت است به دست عمال شاه مخلوع و عمال اجانب تحقق می‌یابد. من از جمیع اشخاصی که انحرافی داشته‌اند و یا گرایش به بعضی از مکتبهای انحرافی داشته‌اند تقاضا دارم که به آغوش اسلام، که ضامن سعادت آنان است، برگردند که ما آنان را برادرانه می‌پذیریم... این جانب از همه طبقات خصوصاً حضرات علمای اعلام در این مواقع حساس تشکر می‌کنم، و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم؛ و وحدت کلمه را برای همیشه، خصوصاً تا برانداختن رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلام، امیدوارم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.»

1 بهمن ماه 1357:

سخنان بختیار (در باره حکومت قانون اساسی دموکراتیک مشروطه):

«در هر حال یک قانون اساسی وجود دارد. آیا شما این قانون اساسی را می پذیرید؟ من آن را می پذیرم. تنها می گویم که شاه سالها این قانون اساسی را نقض کرده است و اکنون باید آنچه را که سالها از دست داده بودیم با مفهوم دموکراتیک برقرار کنیم. این نظر من و اکثریت عظیمی است که قبل از سخن گفتن می اندیشند.»

2 بهمن ماه 1357:

سخنان بختیار (جمهوری اسلامی مجهول مطلق است و قانون اساسی مشروطه و دموکراسی راهکار حکومت مردم بر مردم است):

«من برای آخرین بار [از رسانه ها] تقاضا میکنم که پیش از درج مطالب با عقل سلیم [بسنجید] و صحت و سقم آن ها توجه شود، تمام اراجیف و شایعات استعفای من و خالی کردن سنگر مقدس قانون اساسی و حرکت بسوی مجهول مطلق [یعنی جمهوری اسلامی خمینی] بی اساس است... من ایمان دارم که اصول حکومت مردم بر مردم فقط وسیله دموکراسی امکان پذیر است و این آن چیزی است که سالیان دراز ملت ایران از آن محروم بوده است.»

1 بهمن 1357: سخنان خمینی برای دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور (وحدت کلمه در مبارزه برای اسلام و حکومت اسلام):

«اینها برای چی بود؟ برای دو مطلب: یک مطلبْ این اتفاق کلمه‌ای که در ایران پیدا شد؛ یک مطلب دیگر- آن پشتوانه‌ای که عبارت از حق و حقیقت [است‌]، خدا بود. برای خدا و اسلام داد زدید گفتید ما اسلام را می‌خواهیم، آزادی می‌خواهیم، استقلال می‌خواهیم. حکومت اسلام- حکومت اسلامی همان آزادی و استقلالی را به شما می‌دهد، منتها شما تشریح کردید مطلب را، و الّا حکومت اسلامی یعنی آزادی، یعنی استقلال.»


3 بهمن 1357:

خمینی در پاسخ به پرسش های خبرنگاران ایرانی روزنامه کیهان و اطلاعات (حکومت اسلامی برای همه چیز از جمله اقتصاد جواب دارد – ولی پاسخ دقیق را مثل همیشه مجهول است):

پرسش: «ممکن است خطوط اساسی حکومت اسلامی را در زمینه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی- به طور خلاصه- بفرمایید.»

 خمینی: «اینها اموری نیست که بتوانم الآن برای شما تشریح کنم. اسلام، هم آزادی خواهد داد و هم توجه به اقتصاد خواهد کرد و هم توجه به سایر احتیاجات کشور که باید کارشناسان در این موارد به موقع اقدام کنند.»

 

12 بهمن 1357 (ورود خمینی به ایران):

سخنان بختیار (دعوت به روشن بینی و تعقل برای انتخاب راه آینده، هشدار در باره بازگشت دیکتاتوری، جدایی دین از دولت):

«کشور ایران لحظات بسیار حساس و خطرناکی را می گذارند... برای من مفهوم آزادی بسیار روشن است و در این مدت کوتاه عملا آنرا به کلیه مردم این کشور و بخصوص مخالفان خود نشان داده ام. در هر حال در این ایام من از تمام هم میهنان عزیز تقاضا دارم با روشن بینی و تعقل راه خود را انتخاب کنند... تمام انقلابات جهان وقتی طولانی میشود و مردم را خسته می کنند یک نظام دیکتاتوری در قفای خود هدیه می آورند. سعی کنیم که از این نهضت آزادی بنفع مردم کشور و با احترام به قانون استفاده بنمائیم و در غیر این صورت علاوه بر خطرات گوناگون که ما را تهدید می کند، مملکت بدون تردید بیک دوران سیاه دیکتاتوری و شاید ملوک الطوایفی باز خواهد گشت... این دولت و شخص من بر اعتقادات خود پا بر بر جا خواهیم ماند و در هر صورت به آزادی فردی و اجتماعی، به تعدد احزاب و گروه های سیاسی ، به آزادی کار و به استفاده مشروع از ثمره کار، پای بند خواهیم ماند... در این ساعات که حضرت آیت الله العظمی امام خمینی پس از سالیان دراز وارد خاک کشور می شود، دولت ضمن تبریک و تهنیت ... دولت کلیه نظرات و راهنمایی معظم اله و آیات عظام را مغتنم خواهد شمرد و همانطوریکه بارها یادآور شدم، تعالیم عالیه اسلام را همواره مد نظر دارد، ولی وظایف قانونی خود را نیز بطور قاطع انجام خواهد داد... من با صدای بلند به عموم هم وطنان عزیز هشدار میدهم از این ساعت هر قطره خونی که در این کشور ریخته شود، با در نظر گرفتن آزادیهایی که داده شده و روش مسالمت آمیز دولت، به گردن افرادی خواهد بود که توطئه نموده و قوای انتظامی را به مبارزه دعوت می کنند. با تمام آزادیهای امروزه دیگر جای خشونت و زد و خورد نیست.»

سخنان خمینی در بهشت زهرا (نبودن آزادی برای اهل منبر و نمونه ای از ادب مرد به از دولت اوست):

«برای اینکه آزادی می‌خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛ نه خطیب می‌توانست حرف بزند، نه اهل منبر می‌توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می‌توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می‌توانستند ادامه بدهند... من دولت تعیین می کنم. من توی دهن این دولت [بختیار] می زنم. من دولت تعیین می کنم.»

سخنان خمینی برای کمیته استقبال در مدرسه رفاه تهران (ملی گرایی یعنی ترفند):

«الآن هم بعضی از کسانی [شاپور بختیار] که با او [شاه] ارتباط دارند و با صورتهای خیلی ظاهر الصلاح پیش آمدند، به اصطلاح «ملی» پیش آمده‌اند،  اینها هم می‌خواهند همان منافع اجانب را با این صورت حفظ کنند. خود محمد رضا هم این ادعاها را می‌کرد: به قرآن کریم تمسک می‌کرد؛ به آزادی زن و مرد تمسک [می‌کرد]؛ «آزاد زنان و آزاد مردان» می‌گفت؛ لکن همه حیله بود. حالا هم که «ملیت» گفته می‌شود و «ملت» گفته می‌شود، و اینکه آزادی می‌دهیم و فلان [برنامه‌] را حذف می‌کنیم، فلان [برنامه‌] را زیاد می‌کنیم- تمام اینها حیله است و ملت باید بیدار باشد و بداند و این حیله‌ها را خنثی کند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما و وحدت کلمه‌تان را می‌خواهم؛ و امیدوارم که دست اجانب و کسانی که مربوط به اجانب است از مملکت شما قطع شود.»

15 بهمن 1357:

گفتگوی رادیویی بختیار (آزادی بیان، اندیشه، تعقل و تحزب به عنوان سنگ بنای دموکراسی و برای انتخاب گزینه های سیاسی):

«برای آزادی فکر، آزادی بیان، آزادی برای مخالفان در حدود فکر با قلم و بیان بنده ارزش بی اندازه قائل هستم. اما آزادی که به ترور آزادی که به یک صورتی به اسم آزادی به مردم تحمیل بشود 25 سال کافی بود. گمان نمی کنم که من سعی بکنیم چنین چیزی را در این مملکت اجازه بدهم یا مقاومت نکنم که برگردد به یک صورتی که هیچکس قبول نخواهد کرد. من معتقدم که شما باید آزاد باشید و انتخاب بکنید. من معتقدم که آنچه من می گویم وحی منزل نیست. من می گویم شما آنچه را که من میگویم بسنجید با معیار اصول فلسفی و اخلاقی و چنین اجتماعی که دارد، بعد انتخاب کنید... ایشان [خمینی] از یک موضعی صحبت می کنند که آنچه را که من میگویم باید بشود. من از موضع دیگری صحبت می کنم و آن این است که هر چه میگویم بسنجید با تعقل بدون هیجان روحی، بدون داد و فریاد و راه خودشان را انتخاب بکنند.»

16 بهمن 1357:

سخنان خمینی در مدرسه علوی (مردم ما حکومت اسلامی می خواهند و معرفی مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر اسلامی برای مسلمانان ایران):

شما خبرنگارها در این مدتها ملاحظه کردید که ملت ما از مرکز تا هر جا که چشم‌انداز باشد، شهرستانهای بزرگ و کوچک، دهکده‌ها، قرا، قصبات، همه با هم یک فکر و یک نظر و با اراده مصمم از ما می‌خواهند که رژیم سلطنتی، که یک رژیم پوسیده غیر عُقَلایی است، غیر عقلی است، و رژیم سلطنت محمد رضا خان، همه مردم گفتند که اینها باید سراغ کارشان بروند؛ و همه مردم یکدل و یک جهت جمهوری اسلامی را می‌خواهند. ملت ما مُسْلم است، علاقه‌مند به اسلام است، عدل اسلامی را دیده است؛ تاریخ ما از حکومتهایی که در صدر اسلام بوده است خبر به ما داده است که وضع حکومتها چه بوده است، وضع حاکم چه بوده است... من بعد از تشکر از ملت ایران که در این مدت طولانی رنج و زحمت بردند و با دادن خون خودشان برای اسلام خدمت کردند، مطلبی هست که می‌خواهم به عرض ملت برسانم و آن این است که نظر خودشان را درباره دولت آقای مهندس بازرگان که دولت شرعی و اسلامی است اعلام کنند؛ هم به وسیله مطبوعات، هم تظاهرات «آرام» در شهرها و در دهات و هر جا که مسلمان هست، نظر خودشان را راجع به دولت اسلامی آقای مهندس بازرگان اظهار کنند.»

 18 بهمن 1357:

سخنان بختیار در مصاحبه مطبوعاتی (مبارزه برای دموکراسی و جدایی دین از دولت با کشیدن دیوار دور قم):

«بیچارگی من این است که از قانون دفاع کرده ام. من به رای مردم احترام می گذارم، ولی مردم باید در محیطی دموکرات رای بدهند نه در محیط خفقان و ترور... این آقایان گفتند شاه برود، زندانیان سیاسی آزاد شوند، تظاهرات و احزاب آزاد شوند، مطبوعات آزاد شوند. من هم انجام دادم. ولی حالا حساب کینه شخصی و تصفیه حساب خصوصی است... باز هم می مانم مبارزه می کنم، اگرچه قربانی دیکتاتوری و خفقان طرف دیگر شوم. با اختناق شاه جنگیدم. با اختناق این سو [خمینی] نیز مبارزه می کنم... من حاضرم آنها [خمینی و آخوندها] به قم بروند و واتیکان درست کنند. من دور قم را برای آنها دیوار می کشم.»

 

19 بهمن 1357:

سخنان خمینی برای معلمان در مدرسه علوی (کشتن و کشته شدن برای استقرار حکومت خدا و قران با جنگیدن با طاغوت):

«در این نهضتی که شما ملت ایران- زن و مرد- همه قائم به آن هستید، این نهضت برای خداست. می‌خواهید که طاغوت را از بین ببرید، می‌خواهید که کسانی که ملت شما را تضعیف کرده‌اند و ملت شما را در تحت اختناق و فشار و چپاول درآورده‌اند نجات بدهید، می‌خواهید که حکومت خدا را در ایران ایجاد کنید، چه شکست بخورید و چه شکست بدهید پیروز هستید. ما اگر کشته بشویم به بهشت می‌رویم انشاء الله اگر برای خدا باشد، و اگر بکشیم هم به بهشت می‌رویم؛ آنها اگر کشته بشوند جهنم می‌روند، اگر بکشند هم جهنم می‌روند. این میزان، خدایی بودن یک امر و شیطانی بودن است، شیطان و جنود شیطان همیشه، در شکستند و قرآن و خدا و لشکر خدا همیشه پیروز هستند.»

 سخنان خمینی برای بازاریان در مدرسه علوی (حکومت ما عدل اسلامی به حکم الله است):

«این مسائلی است که بازار با ما همیشه شریک بودند در این مصایب و در این پیشرفتها. لکن آنچه باید عرض کنم، رمز این تقدم و پیروزی وحدت کلمه بود. اگر وحدت کلمه نبود این پیروزی حاصل نمی‌شد. شما می‌بینید که الآن از مرکز تا هر جا بروید، تمام مملکت با هم، یک مطلب، یک شعار دارند؛ یک شعار، آن هم شعار اسلامی. شعار اینکه رژیم را ما نمی‌خواهیم، سلطنت این سلسله را نمی‌خواهیم، و حکومت اسلامی می‌خواهیم، حکومت عدل اسلامی می‌خواهیم. این وحدت کلمه که در بین یک ملت حاصل شد، آن وقت می‌فهمیم به اینکه این قدرتهای بزرگ با وحدت کلمه ملت نمی‌توانند کاری بکنند. چنانچه ما دیدیم این معنا را. و من امیدوارم که این وحدت کلمه تا آخر محفوظ بماند. و عرض می‌کنم که الآن مملکت ما حساسترین زمان تاریخ را دارد می‌گذراند: یعنی تحول از «طاغوت» به حکم "الله".»


برایند رویارویی بختیار و خمینی

داوری نخست در باره گفته های خمینی و بختیار بر عهده خود خواننده گرامی است. به نگاه نگارنده، آنچه می توان به روشنی دید این است که خمینی سخنی از دموکراسی و آزادی بدون قید و شرط اندیشه نمی آورد و در مقابل، سخنان بختیار مملو از دموکراسی و آزادی بی قید و شرط اندیشه است. کانون سخنان خمینی اسلام است. کانون سخن بختیار دموکراسی است. برایند گفته های بالا این است که خمینی در پی استقرار حکومت اسلامی برای پیاده کردن قانون اسلام (شیعه) در ایران بود. خمینی ایران را قلمرو اسلام تلقی می کرد. در مقابل، بختیار سرزمین ایران را از آن مردم ایران تلقی می کرد. بختیار ضمن ابراز احترام به دین اکثریت مردم و آخوندها، وظیفه دولت را در جدایی از نهاد دین، اجرای قانون اساسی دموکراتیک بیان می کند.

برنامه و منویات دولت دموکراتیک بختیار بر اساس انقلاب و قانون اساسی برخاسته از مشروطیت و تجربه دولت مصدق بود. خود بختیار و دولت او نمایانگر یک ایران جهانی بودند، ایرانی که در آن هر شهروند برخوردار از حقوق مندرج در منشور جهانی حقوق بشر است. ایرانی که در آن آزادی مذهب بنابر جدایی نهاد دین از نهاد دولت پاس داشته می شود. ایرانی که در آن به "زن، زندگی، آزادی" ارج گذارده می شود.

اگرچه بدیهی است، بایستی پایفشرد که در سراسر تاریخ نظام جمهوری اسلامی، هیچ دولت و هیچ انتخاباتی وجود نداشته است که مانند دولت بختیار برنامه ای دموکراتیک و سازگار با جهان امروز را به ایرانیان عرضه کند. کدام رییس جمهور یا نخست وزیر آخوند یا بدون عمامه در جمهوری اسلامی تا کنون توانسته است چنین برنامه ای را به ملت ایران عرضه کند؟ هرگز!

نقطه ی عطف آینده دموکراسی در ایران

از 16 دی ماه تا 22 بهمن 1357، مردم ایران 37 روز فرصت داشتند تا بیش از آنچه گروه قابل توجه ای از مردم از خود گذشته انجام دادند، از گزینه دموکراتیک بختیار و دولت او پشتیبانی کنند و نگذارند که فاجعه انقلاب اسلامی 1357 – که بختیار سپس آنرا فتنه خمینی نام نهاد - اتفاق بیفتد. گروهی می گویند که ملت ایران در آن شرایط بحرانی فرصت رای دادن نداشت. وانگهی در 12 فروردین 1358 نزدیک 100 درصد از رای دهندگان به جمهوری اسلامی آری گفتند. آگاهان می دانند که دکتر بختیار از مخفیگاه خود در پیامی به مردم ایران از آنها خواست که به جمهوری اسلامی نه بگویند. کجا بودند دیدگان بینا و گوش های شنوا؟ منظور و هوده در این نیست که مردم را شماتت کنیم، منظور بازنگری خود برای بیداری آینده است.

آری نمی توان در تاریخ درجا زد. ولی نمی توان بدون نگرش تاریخی و بررسی نقطه عطف ها نیز به رستگاری اجتماعی برای آینده رسید. رستگاری ایران بسوی دموکراسی پایدار در گرو این است که بپذیریم این مردم ایران هستند که می بایستی با آگاهی و دانش برخاسته از منطق و "احساسات انسانی"، یک سامانه سیاسی دموکراتیک با اصل جدایی دین از دولت و سازگار با منشور جهانی حقوق بشر انتخاب کنند. دراین میان بی شک نقش روشنگران و بویژه دموکراسی خواهان کانونی است. اگر دموکراسی خواهان ایران در پیگیرد آزادی های دموکراتیک برای ایران هستند می بایستی با راست بینی تاریخ معاصر ایران در اندیشه تدارک ابزار و راه رسیدن به آن باشند. پس حتی اگر بپذیریم که در انقلاب اسلامی 1357، تنها نیمی از مردم ایران به صورت حضوری در خیابانها از گزینه حکومت اسلامی خمینی پشتیبانی می کردند، بایستی بپرسیم چه شد که نیمی دیگر از مردم ایران با وجود داشتن یک گزینه دموکراتیک در دولت بختیار به صورت بارز در پشتیبانی از آن کوشا نبودند؟

در امتداد انقلاب شکوهمند مشروطه و اوج آن در دولت مصدق، دولت بختیار به مانند آخرین فصل نوین و درخشان این جریان نیرومند، نقطه عطفی است در تاریخ  دموکراسی خواهی ایران. آنچه دموکراسی خواهی دولت بختیار را ممتاز می سازد این است که برای نخستین بار یک رییس دولت در ایران، اصل جدایی دین از دولت را به روشنی بیان کرد. اکنون بر گرده جوانان توانا و پوینده است که با ژرف اندیشی به این نقطه ی عطف تاریخ ایران نگاهی نقادانه به سود حرکت دموکراسی خواهی در ایران بیفکنند و با تبادل نظر و همکنشی با یاران، به فرهنگ و گزینه دموکراتیک در میان مردم ایران دامن بزنند. تنها با چنین کیاستی است که می شود در خیزش و خروش جامعه با سرود "زن، زندگی، آزادی" به ساحل امن جامعه و حکومتی دموکراتیک و اینبار با انتخابی توام با دیدگان بینا و گوش های شنوا در ایران رسید.

 

یادداشت در باره منابع:

گزیده گفته های دکتر شاپور بختیار از کتاب "در آینه 37 روز: مروری بر روزنامه های اطلاعات و کیهان از 16 دیماه تا 22 بهمن 1357" (انتشارات نهضت مقاومت ملی ایران) به کوشش حمید صدر، نقل قول شده اند.  

گزیده گفته های آیت الله خمینی از روزشمار صحیفه امام در سایت جامع امام خمینی به آدرس زیر برداشت شده است.

Emam.com

برای دیدن متن های کامل گزیده ها، خواننده می بایستی به منابع اصلی مراجعه کند. 

 

بخش هایی از این جمله در متن بالا برخاسته از دیدگاه علی اکبر دهخداست: «در اساس، انقلاب مشروطه ضد استبدادی و ضد استعماری بود.»

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

باز مصلوبی مصدق در هفتاد سالگی

یاد آر ز شمع مرده یاد آر: گشایش بنیاد آموزشی دهخدا

شاپور بختیار فریاد گر وجدان های بیدار تنها