وقتی درختان بزرگ بر زمین می افتند* مایا آنجلو (در سوگ و به یاد پدرم، کرمعلی اکبری، و نیکویی هایش) برگردان از حمید اکبری
وقتی درختان بزرگ بر زمین می افتند*
مایا آنجلو
در سوگ و به یاد پدرم، کرمعلی اکبری، و نیکویی
هایش
برگردان از حمید اکبری
وقتی درختان بزرگ بر زمین می افتند،
صخره ها در تپه های دور دست به لرزه می افتند،
شیران در بیشه ها
نیم خیز می شوند،
و حتی فیلان
سلانه سلانه به دامنی امن پناه می برند.
وقتی درختان بزرگ بر زمین می افتند
در جنگل ها،
موجودات کوچک در سکوت خموده می شوند،
و سهش هایشان
دچار
فرسودگی در ورای ترس می شوند.
وقتی انسان های بزرگ سرشت می میرند
هوای پیرامون ما،
پریده رنگ ، گنگ و سترون می شود.
تنفس ما تنگ می شود.
چشمان ما اندکی،
با شفافیت درد آلود
می بینند.
حافظه ما، ناگهان تیز می شود،
می پوید،
چنگ می کشد بر واژه های مهرآمیز
[که] ناگفته [ماندند]،
و پیمان بسته شد ه برای گام هایی
که هرگز برداشته نشدند.
انسان های بزرگ سرشت می میرند و
واقعیت هستی ما، که بسته به آنها بود،
از ما می گریزد.
جان های ما،
که در پرورده شدن
متکی بر آنها بود،
آنگاه می چروکند و می پلاسند.
اندیشه ما، شکل گرفته
و آگاهی یافته از
درخشش آنها،
به خاموشی می گراید.
ما بیش از آنکه دچار دیوانگی شویم،
فرو می رویم در تنگنای یک نا خود آگاهی غیر قابل
توصیف،
چون تاریکی و سرمای
غارها.
و وقتی انسان های بزرگ سرشت می میرند،
پس از مدتی، آرامش [از نو] شکوفه می زند،
آهسته آهسته و
همواره ناموزون.
فضای پیرامون ما
از گونه ای سهش نوسانی برق آسای آرام بخش پر می
شود.
[و بدینسان] سهش هایمان، که دوباره به ما باز
گشته اند،
ولی دیگر نه هرگز مانند آنچه پیشتر بودند،
در درون مان نجوا می کنند،
آنها وجود داشتند، آنها وجود داشتند.
پس ما می توانیم باشیم [و دوباره زندگی را از سر
بگیریم].
باشیم و بهتر باشیم.
زیرا آنها وجود داشتند.
* در این برگردان، مانند دیگر برگردان هایی که شاید
در گذشته از من خوانده اید، گاه واژه ای و یا بخش هایی ترجمه مستقیم نیست و اقتباس
است. هر گاه که پیشنهادی در رساتر کردن برگردان برای خواننده پارسی زبان داشته
باشید، سپاسگزار خواهم بود که آنرا با من در میان بگذارید.
نظرات