با دستانی خالی و قلبی پر تپش برای اعتلای آزادی و انسانیت: پژواک سخنان دزموند توتو برای سیمای شهامت ایران، نسرین ستوده




پژواک سخنان دزموند توتو برای سیمای شهامت  ایران، نسرین ستوده
حمید اکبری

یادداشت:    

دزموند توتو می گوید: ((ما فقط هنگامی شاهدانی راستین هستیم که جانبدار بی نوایان، ناتوانان و ستمدیدگان باشیم)).  در ایران امروز وکلای حقوق بشرهمانا شاهدان راستین و با شهامتند. در واقع، وکلایی مانند نسرین ستوده تجلی شهامت اخلاقی در ایران هستند.  اگر در آفریقای جنوبی در هنگام مبارزه علیه آپارتاید، دزموند توتو کلیسای سنت جورج در کیپ تاون را پناهگاهی استوار برای مبارزان با آپارتاید کرده بود، در ایران امروز دفترهای کوچک وکلای حقوق بشریگانه پناهگاه مبارزان راه آزادی و دموکراسی و دیگر قربانیانی دستگاه استبداد و آپارتاید دینی است.

جهانیان می دانند که دزموند توتو به معنای واقعی یک روحانی آزادیخواه و انساندوست بود.  مردی که از جان و مال خود دست شسته بود و همه هستی اش را در اختیار مردم آفریقای جنوبی و مبارزه اشان برای آزادی و زندگی شرافتمندانه گذارده بود.  انسانی که قاطعانه تا رسیدن پیروزی علیه آپارتاید جنگید ولی هرگزمبارزه اش را تبدیل به کینه و نفرت از آمران، مجریان و طرفداران آپارتاید نکرد. کشیش بزرگواری که هم میهنانش را در پس کشتارهای پی در پی رژیم آپارتاید تشویق به ادامه مبارزه بی خشونت ولی نفس گیربرای پیروزی می کرد. همان روحانی واقعی که هم میهنان درد کشیده وشوریده اش را به خاطر کشتن یک زن جاسوس به قیمت هو شدنش سرزنش کرد. و این گونه بزرگواری ها، نه یک بار بلکه بارها به وسیله ی توتو تکرار شده و می شود. 

در ایران امروز روحانیان واقعی همانا وکلای حقوق بشرند.  این شجاعانی که از مال دنیا دست شسته  و همه ی هستی خود را نثار کوشندگان حقوق بشر و آزادیخواهان و نیز سایرقربانیان بی نوا درایران می نمایند.  خانم نسرین ستوده، این وکیل دانا و با شهامت که علیرغم داشتن همسر و دو فرزند، جوانی، زندگی و آسایش خود را صرف دفاع از هم میهنان مبارز و بی پناه اش نموده و اکنون در کنار برخی از موکلانش در زندان است و شکنجه می شود. 

آری نسرین ستوده بزرگوار و سایر وکلای آزاده و موکلانشان: دانشجویان، کارگران، آموزگاران، روزنامه نگاران، زنان برابری خواه و مردانی که برای آزادی و زندگی شرافتمندانه مبارزه می کنند و هرگز به تسلیم نمی اندیشند، روحانیان واقعی ایرانند. در مقابل، روحانیان دروغین ایران همانا ملایانی هستند که از راه دین فروشی حکومت دینی برپا  کرده اند و یا آن ملایان دیگر که در مقابل این همه ستم همکارانشان به انگیزه بهره بردن بیشتر از زندگی دنیوی خاموشی گزیده اند. این ملایان نه تنها روحانی نیستند، بل به تنها چیزی که نمی پردازند همانا کار روحانیت است. به امید روزی که روحانیان دروغین در ایران بیش از پیش رسوای ایرانیان و جهانیان شوند و با آرزوی آزادی و تندرستی و سربلندی برای وکلای حقوق بشر ایران. 

برگردان سخنان دزموند توتو برای تظاهر کنندگان ضد آپارتاید که در سپتامبر ١٩٨٩ به کلسیای سنت جورج پناه برده بودند – به نقل از کتاب ((باور بداریم: گفته ها و الهام بخشی های دزموند توتو))، نشر بلو مانتین در کلورادو، سال ٢٠٠٧:

((آزادی چنان با سرشت انسان آمیخته است که گزافه نیست بگوییم انسان بدون آزادی موجودی متناقض است.  جامعه ی ایده آل آنجاست که انسانها از آزادی بهره مند باشند بشرط آنکه آزادی دیگران را سلب نکنند.  ما برای داشتن آزادی بیان، گردهمایی، حرکت و انتخاب رهبران سیاسی مان بوجود آمده ایم. ما برای این آزادی ها زاده شده ایم و ما را از آنها گریزی نیست.

هیچ نیرویی نمی تواند  میل آزادی خواهی در انسان را ریشه کن کند. ستمکاران و فرمانروایان بی دادگر بدانند: آنها هیچوقت نمی توانند قربانیان خود را از انسان بودن محروم کنند.  و در آخر، این حکومت بی دادگر آنهاست که بایستی واژگون شود زیرا آنها می کوشند آنچه را انکار کنند که انکار ناشدنی است.  

دستانتان را نمایان کنید.  چه چیزی در دستانتان است؟ نشان بدهید. نشان بدهید.  شما دست خالی هستید.  هیچ اسلحه ای ندارید. دست خالی هستید. پس چرا ستمگران اینهمه از دستان خالی شما می هراسند؟  مهم است که بدانید [که دلیل وحشت آنها] جانبداری تمامی حقانیت اخلاقی از مبارزه شماست. آری، به ضرب تمام چماقتان  می زنند، همانطوریکه برخی  از شما چماق خورده اید. آری چه بسا کتک هم بخورید و به گریه هم بیفتید و حتی برخی از شما را اسیر کنند. و به گروهی از شما با گاز اشگ آور یورش می برند و چه بسا بعضی ها کشته هم بشوند.

آیا همه اینها را فقط به حرف گرفته بودید؟ وقتی که گفتیم که مبارزه پر ازتلفات است، این را فقط به حرف گرفتید؟ نه، این مبارزه به حرف نیست، واقعی و واقعیت است. ولی ما عهد بسته ایم.  ما تا دستیابی به آزادی به این مبارزه پای بندیم.

ما نبایستی مانند کسانی رفتار کنیم که این مبارزه را برای یک جایزه پیش و پا افتاده و ناچیز می انگارند. آن جایزه ای که ما برای آن تلاش می کنیم، آزادی است. آزادی برای همه ما. آزادی برای آن آدم هایی [اشاره به پلیس در بیرون کلیسا] که در بیرون هستند، بله برای آنها!  چونکه، ببینید، وقتی که ما آزاد شویم، وقتی که آزاد شویم، آنها هم آزاد خواهند شد. آنوقت آنها هم به داخل می آیند و همه با هم آزادی را جشن خواهیم گرفت. آنوقت دیگر آنها در بیرون نخواهند ماند که ما را از آزادی جدا سازند. اکنون شانه هایتان را راست کنید، راست قامت شوید مانند همه انسانهایی که برای آزادی زاده شده اند.))

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

باز مصلوبی مصدق در هفتاد سالگی

یاد آر ز شمع مرده یاد آر: گشایش بنیاد آموزشی دهخدا

شاپور بختیار فریاد گر وجدان های بیدار تنها