پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2021

دانشجو شورشی است: حمید اکبری

 

خانه کودکی ام، دوباره می بینمت (برگردان شعری از آبراهام لینکلن به وسیله حمید اکبری)

تصویر
خا نه کودکی ام، دوباره می بینمت شعری از آبراهام لینکلن، شانزدهمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا این برگردان را به یاد نازنین عبدالمجید بیات و خدیجه مصدق تقدیم می کنم که روزگاران بسیاری با هم داشتند     یادداشت: بنابر نظر بیشتر تاریخ نگاران، آبراهام لینکلن برجسته ترین رییس جمهور آمریکا است. لینکلن علاقه ی بسیار به شعر داشت و با اینکه نوشته ها و سخنرانی های او جزو ممتازترین نگارش ها به شمار می آیند، از او فقط سه شعر باقی مانده است. در سال 1844، پس از نزدیک به بیست سال، لینکلن در پشتیبانی از کارزار ریاست جمهوری هنری کلی به ایندییانا، زادگاهش بازگشت، جایی که مادر و خواهرش به خاک سپرده شده بودند. در آنجا، لینکلن با دیدن زادگاهش منقلب شد که منجر به سرودن شعر «خانه کودکی ام» شد. این شعر دارای دو بخش است که تنها بخش اول در اینجا ترجمه شده است.* زنده یاد عبدالمجید بیات، دانشور تاریخ و فرهنگ ایران و بنیانگذار بنیاد مصدق در شهر ژنو سویس، در روز 13 سپتامبر 2021 در گذشت. ایشان نوه دکتر محمد مصدق، رهبر دموکراتیک و تاریخ ساز ایران، بودند. زنده یاد خدیجه مصدق، دختر کوچک دکتر مصدق بود که در سال 20

سو مدیریت پایدار به دلیل عدم پاسخگویی در جمهوری اسلامی: گفتگوی حمید اکبری با صدای آمریکا

نماد ها هرگز نمی میرند: نماد "مصدق" و نماد "زندان مصدق" برای امروز و آینده ایران*

تصویر
  تقدیم به نسرین ستوده و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران عمر تو اگر افزون شود از پانصد       افسانه شوی عاقبت از روی خرد باری چو فسانه می شوی، ای بخرد     افسانه نیک شو، نه افسانه بد   139 سال پیش مصدق در 26 خرداد 1261 خورشیدی زاده شد و 70 سال پیش در اردیبهشت ماه 1330، نخست وزیر ایران شد. نخست وزیری مصدق   با دیدار از زندانیان در زندان آغاز شد و با زندانی شدن خودش به پایان رسید. او با دیدن حال زار زندانیان زندان شهربانی، خودش نیز دچار حالی زار شد و گفت که این زندان: «قتلگاه بسیاری از صاحبان فکرهای روشن و آزاد بوده است.» او به رئیس شهربانی وقت هشدار داد که اگر می خواهد مقامش را حفظ کند، بایستی به دنبال دزدان واقعی باشد. پس از چند روز، دستور آزادی زندانیان بی گناه را داد. دیدار مصدق از زندان هم منجر به واقعیت آزادی زندانیان شد و هم نمادین بود. نمادین، چون زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی، محرومترین شهروندان یک کشورند. نمادین، چون حکومتی که زندانی عقیدتی و سیاسی داشته باشد، حکومت دموکراسی و آزادی نیست، حکومت شهروندان نیست.   مصدق در سراسر دو سال و نیم نخست وزیری، نه ز

تو و بازوانت: تقدیم به رضا خندان نازنین که یاری است بی همتا برای نسرین ما

تصویر
ترجمه شعری از استفان کرین به وسیله حمید اکبری تقدیم به رضا خندان نازنین تو و بازوان ات بباید که پهنه گیتی از گردونه خارج شود، بماند وحشت تیره گون بجایش، شب بی انتها، نه [دیگر] خدایی، نه آدمی، نه مکانی برای ایستادن برایم حیاتی است، اگر تو و بازوان ... ات آنجا باشید، تا سقوط به درون هلاکت تا مسافتی دراز [ز من] دور شود  

پی افکندن کاخی بلند با متن پیشنهادی ملی شدن صنعت نفت

تصویر
ملی شدن صنعت نفت برای رفاه و سربلندی ملت ایران و نسل های آتی بود   حمید اکبری به مناسبت هفتاد و دومین سالگرد ملی شدن صنعت نفت بوسیله دکتر محمد مصدق و یارانش "پی افکندم از نظم کاخی بلند   که از باد و باران نیابد گزند"  * با یاد و سپاس از ارسلان پوریا «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره بردای در دست دولت قرار گیرد.» "متن پیشنهادی قانون ملی شدن صنعت نفت ایران"   در بیست و نهم اسفند ماه 1401، هفتاد و دو سال است که ملت ایران با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت نشان داده که بعنوان ملتی سربلند، مستقل و خواهان صلح جهانی، همچنان در پی نیکبختی است. یکایک این واژه های ژرف و پر مفهوم در آستانه هر نوروز، ایرانی را به تصویر می کشند که با نوزایی طبیعت، دوباره تازه و سرشار از مهر و امید می شود. دکتر مصدق و یارانش، بویژه زنده یاد دکتر حسین فاطمی [i] ، سالها بود که برای نگارش همین یک جمله بی نظیر و درخشان تاریخ ایران

جوانی ام توفان تیره گونی بود: با یاد آرش صادقی، گلرخ ایرایی، نیلوفر بیانی، آتنا دائمی و سپیده قلیان

تصویر
  طرح از مارک نلسون با یاد آرش صادقی، گلرخ ایرایی، نیلوفر بیانی، آتنا دائمی، سپیده قلیان و همه زندانیان سیاسی آزاده ایران که هیچگاه در مقابل دشمن مردم ایران،  حکومت اسلامی آخوندها، سر تسلیم فرود نیاورده اند وبه بهای گزاف جوانی و آرزوهای خود، برای آزادی و دموکراسی سرزمین شان ایستاده اند. یادشان در این  نوروز با همه انسان های آزاده است. دشمن (شعر از شارل بودلیر - برگردان از حمید اکبری) جوانی ام توفان تیره گونی بود، که به رغم جلوه هایی از خورشید تابان در اینجا و آنجایش، یورش رعد و باران چنان به سرعت تاراجش کرده اند که در باغ وجودم اندک میوه سرخی باقی مانده. اکنون من خزان اندیشه ام را لمس کرده ام، و می بایستی به بیل و چنگک متوسل شوم تا دوباره زمین های خیس خورده را بهم آورم، در پهنه ای که آب در شیارهایی به بزرگی قبر فرو رفته است. و کدامین کس می داند که آیا گلهایی که من آنها را در رویایم می پرورم در این خاک شسته شده چون ساحل غذای عارفانه ای که موجب تقویتش شود خواهند یافت؟ ای سوگ، ای سوگ، زمانه زندگی را در می نوردد، و دشمن تاریک که قلب را می جود، با مکیدن خون هستی ماست که می روید و کامیاب می