تو و بازوانت: تقدیم به رضا خندان نازنین که یاری است بی همتا برای نسرین ما
ترجمه شعری از استفان کرین به وسیله حمید اکبری
تقدیم به رضا خندان نازنین
تو و بازوان ات
بباید که پهنه گیتی از گردونه خارج شود،
بماند وحشت تیره گون بجایش،
شب بی انتها،
نه [دیگر] خدایی، نه آدمی، نه مکانی برای ایستادن
برایم حیاتی است،
اگر تو و بازوان ... ات آنجا باشید،
تا سقوط به درون هلاکت تا مسافتی دراز [ز من] دور شود
Comments